کما تَدین تُدان
در روایت آمده است: در زمان داوود پیامبر زنى بود که مردى پیوسته به سراغش می آمد در حالیکه زن کراهت داشت، تا اینکه خداوند بر دل آن زن انداخت، و به آن مرد گفت هیچگاه تو نزد من نمیآیی مگر اینکه مرد دیگرى سراغ همسرت می رود. مرد به سوى خانه خود رفت و مردى را در کنار همسر خود دید، او را نزد داوود آورد و شکایت کرد؛ گفت اى پیامبر خدا بلایى به سرم آمده که بر سر کسی نیامده است، پرسید آن چیست؟ مرد گفت: این شخص را در کنار همسرم در خانهام یافتم. خداوند متعال به داوود وحى فرستاد به او بگو همان که تو خود در باره دیگران کردى به سرت آمد. من لا یحضره الفقیه
خداوند به موسای پیامبر وحی کرد: ای موسی هر کس با ناموس دیگری زنا کند، با ناموسش زنا شود اگر چه ناموس با واسطه اش باشد (همسرش، دخترش، دختر دخترش یا ...) ای موسی پاکدامن باش تا اهل تو هم پاکدامن گردد. ای موسی اگر می خواهی خیر خانواده ات زیاد باشد، از زنا دوری کن. ای موسی هرگونه رفتار کنی همان را می بینی. من لا یحضره الفقیه
سلام و عرض ادب
حکایت جالب و تامل برانگیزی بود بدون شک وضعیت کنونی جامعه نتیجه اعمال و بی خیالی خود ماست و برای تغییر و اصلاح اون باید از خودمون شروع کنیم ان شاءالله....