بسم الله الرحمن الرحیم
این نامه در سال 1388 هـ . ش . با فرض مقبولیت علوم غربی موجود نوشته شده و برای مسئولان بی خاصیت ارسال گردیده است.
برنامه ریزان عقب افتاده آموزش و پرورش نه الفبای آموزش را می دانند و نه الفبای پرورش را. و مسئول مظالم ، مفاسد و فجایعی هستند که بر دختران و پسران از نوجوان تا جوان وارد می آید.
نظام آموزشی ای که در آن:
اولا سِن خبرگی جهت اشتغال با سن بلوغ انطباق نداشته باشد،
و ثانیا توازنی میان آمار تقاضای بازار اشتغال در رشته های مختلف و برون دهی سازمان آموزشی نباشد،
بدون فایده و منشاء انواع مفاسد است.
اینجانب ریشه بسیاری از معضلات کشور را در نظام آموزشی فشلی می دانم که سالهاست با شاکله غربی و فرسوده در کشور برقرار است و جای تعجب دارد که چرا هیچگونه فکر سالمی ورای محتوا و ساختار آموزشی وجود ندارد و معلوم نیست که عمدی در کار است و یا حقیقتا قدرت فکری حضرات در همین اندازه است.
برای نمونه طرحی در اینجا ارائه می دهم که البته می تواند به بحث گذاشته شود و پخته تر و جامع تر گردد.
صرفنظر از عده ای اندک که می باسیت مرجع علمی جامعه گردند و کارهای فوق تخصصی را بر عهده بگیرند، برای عمده افراد، بیش از 60% دروس آموزش و پرورش! و آموزش عالی هیچگونه ضرورتی برای اشتغال ندارد و از 40% باقیمانده، حدود 30% برای شروع کار غیرضروری است.
اینکه ما جوانان را معطل نگه داریم تا همه علوم به ظاهر مفید را در یک بازه زمانی عریض و طویل بیاموزند و پس از دانشمند! شدن وارد محیط اشتغال شوند باعث شده میان سن فارغ التحصیلی و بلوغ جنسی حدود 6 الی 8 سال فاصله ایجاد گردد و گاه تا سن اشتغال و تشکیل خانواده 10 الی 12 سال. و این فاصله، جامعه ای ساخته با نوجوانان و جوانانی آسیب پذیر در برابر انواع انحرافات و وسوسه ها و مبتلا به مفاسد جنسی و مشکلات روحی و روانی. و در پی آن بی رغبتی به تشکیل خانواده و یا تشکیل خانواده در سنین بالا و کاهش نسل و سستی بنیان خانواده و ... (البته این نامه را پیش از اینکه این اتفاقات تا این حد موجود رخ دهد نوشته بودم).
با در نظر گرفتن دوره دوم ظهور خلاقیت در سنین 11 تا 14 سالگی و مطالعه و بررسی استعدادهای نوجوانان، آموزش و پرورش می تواند پس از یک سری آموزش های عمومی تا سن حدود 14 سالگی، به صورت نهادی قراردادی با صنایع و کشاورزی و ... عمل کند.
در نظام سرمایه داری شخصی که تحصیل می کند عموما در حال آموزش تخصص کاری برای شخص سرمایه دار است و آن شرکت موظف است در طول آموزش، حقوق دانش آموز را پرداخت کند نه اینکه رایگان سالهای طلایی عمر را صرف آموزش کنیم بعد آیا ما را به بردگی بپذیرند یا نه!
به عنوان مثال، شرکت ها و صنایع و غیر آن، موظفند با هزینه خود نیروهای متخصص را به صورت فشرده در مدت 6 ماه تا یکسال آموزش دهد و سپس استخدام کنند (البته برخی تخصص ها همانند پزشکی را می توان از همان کودکی استعدادیابی نمود و آموزش داد.)
سپس طبق یک دوره قانونمند و برنامه ریزی شده، افراد، در کنار اشتغال موظف باشند به عنوان مثال به مدت 5 الی 8 ساعت در هفته و به تدریج کمتر از آن آموزش ببینند.
تجربه نشان می دهد بازده آموزشی، تحقیقاتی و حتی بازده کاری در این حالت (کار و آموزش توأم) به مراتب بیشتر است.
با این طرح افراد از همان اوایل جوانی، شاغل می گردند و آماده برای تشکیل خانواده. همچنین معضل عدم توازن بیرون دهی نظام آموزشی و تقاضای بازارکار برطرف خواهد شد و دیگر با کشوری پر از جوانان رها شده و مجرد به بهانه تحصیل مواجه نخواهیم بود.
بنده با تجاربی که دارم مطلع هستم که غالب تخصصی ترین مشاغل به بیش از 6 ماه آموزش تخصصی نیاز ندارند و باقی آموزش را می توان همراه با کار تکمیل نمود.
و همچنین معضل کمبود شغل را به راحتی می توان با بازگرداندن مادران به منزل و دادن فرصت های کاری به آقایان (به استثنای مواردی که کار تخصصی ویژه بانوان است که آنهم می بایست با برنامه باشد) برطرف نمود. که البته این امر هم با بی غیرتی مسئولان امر سازگاری ندارد.
چطور عقل ناقص حضرات به این نمی رسد که نباید مفاد درسی و ساعات تحصیلی دختر و پسر همسان باشد! چرا دختر بچه باید هفته ای 5 روز و روزانه 5 ساعت از 7:30 تا 13 در مدرسه باشد؟! چه عجله ای ست؟ دختر نیاز به آموزش خیاطی آشپزی گلدوزی کیک پزی و ... دارد نه دروس خشک و مزخرفی که فایده ای برایشان نیست. آنهم شاید هفته ای 5 ساعت. چرا اصرار دارند دختران و زنان را به خارج از خانه بکشانند؟!!
البته موارد فوق با فرض پذیرش علوم و تمدن فعلی بود و باید توجه داشت علم حقیقی همان علوم الهی ست نه مبنای علمی غرب.
در واقع اگر آموزشی باشد علم همان علوم حوزوی خواهد بود و کلاس های آموزشی می بایست در حجره هایی در حیاط اماکن مذهبی ( مساجد و ... ) در بستر گسترده طبیعت باشد با فضایی باز و سبز که در این صورت برای رفع کسالت و خشکی دروس نیازی به مخدراتی چون موسیقی نخواهد بود.
نکته بعدی اینکه نباید دانش آموزان کلاسی داشته باشند و معلم یا استاد وارد کلاس آنان شود بلکه باید اتاقی مختص معلم و متعلق به او باشد و دانش آموزان وارد اتاق شخصی او بشوند.
در مزارآباد شهر بی تپش
وایِ جغدی هم نمی آید به گوش
مطالب مرتبط: