تمدن بدلی ( نقد مدرنیته ، مدارس علوم غرب و تکنولوژی )

مدرنیته و متعلقاتش، دین و شریعتی مجزا ست و اگر آن را به عنوان روش و ابزاری خام بپذیریم، به تدریج شریعت و دینمان را تغییر می دهد.

تمدن بدلی ( نقد مدرنیته ، مدارس علوم غرب و تکنولوژی )

مدرنیته و متعلقاتش، دین و شریعتی مجزا ست و اگر آن را به عنوان روش و ابزاری خام بپذیریم، به تدریج شریعت و دینمان را تغییر می دهد.

مشخصات بلاگ
تمدن بدلی ( نقد مدرنیته ، مدارس علوم غرب و تکنولوژی )

علوم جدید و تکنولوژی، مختص سبک زندگی ماده گرایی غرب و در واقع شاخه ای از جهانبینی و شریعت اومانیست است که محرّک آن نظام سلطه و سرمایه می باشد.

آخرین نظرات
  • شیمی دانان پیش از مدرنیته همگی مسلمان بودند و پس از آن شیمی به دست غرب افتاد.
  • برخی آیات و روایات مؤید و مشوق صنعت هستند.
  • این افکار باعث عقب افتادن جوامع مسلمان از پیشرفت و توسعه می شود.
  • اگر پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم بلندگو داشت آیا از آن استفاده نمی کرد؟
  • آیا عدم کسب این علوم و فن آوری آن سبب شکست مسلمانان در جهاد نظامی نمی شود؟
  • یعنی می گویید این قوانین و علوم و فن آوری کشف شده اشتباه اند درحالی که به ما کارآیی می دهند؟
  • قاعده تسخیر رو چه طور در نظر می گیرید؟ بسیاری از تکنولوژی هارو میشه نوعی تسخیر در نظر بگیریم. مثلا ساختن کشتی هم در قرآن به عنوان تسخیر آب گفته شده. خب ساخت هواپیما و رفتن به فضا هم تسخیر آسمانه برای انسان.
  • اگر همه علوم را می بایست از انبیا بگیریم پس چگونه در جریان دفن هابیل، کلاغی معلم انسان می­شود؟ (مائده آیه 31)


شیمی دانان پیش از مدرنیته همگی مسلمان بودند و پس از آن شیمی به دست غرب افتاد. استاد محترم م ح م

پاسخ: باید توجه کنیم درصورتیکه واژه ها را درست معنا نکنیم حتما به اشتباه خواهیم افتاد. شیمی و پزشکی امروزی هرگز ادامه کیمیاگری و طب پیش از مدرنیته نیست و تفاوت بنیادین و ماهوی دارند علم کیمیا اگر در مسیر صحیح و منبعث از وحی باشد جزو علوم الهی و روحانی است که امام علی سلام الله علیه آن را از کارهای انبیا شمرده اند که مردم پی ظاهر آنند ولی ظاهر و باطن آن نزد امام است (هی أخت النّبوة وعصمة المروة والنّاس یتکلمون فیها بالظاهر وانا أعلم ظاهرها وباطنها) با این حال شرع مقدس بدان تشویق ننموده و آن را ترویج نداده است.
سید حسین نصر می گوید: «کیمیا، چه در اسکندریه، و چه در تمدن های اسلامی و مسیحی، یک فلسفه کامل طبیعت، و نیز یک علم النفس بوده، و از طریق رموز و تمثیلات عالم جماد، به بیان حقایق عالم روح و رابطه بین طبیعت و عالم معنی پرداخته است. در واقع، علم شیمی مانند جسد کیمیاست که روح از آن رخت بربسته و کالبدی بی جان از خود باقی گذاشته است.» معارف اسلامی در جهان معاصر. او در جایی بیان می دارد که: «میان کیمیا و شیمی جدید یک نوع پیوستگی موضوع بحث وجود دارد، و شاید از لحاظ بعضی از راه و رسمهای عمل نیز شباهتهایی داشته باشد؛ ولی از لحاظ طرز دید و هدف نهایی، فاصله زیادی میان آن دو وجود دارد. در کیمیا، طبیعت مقدس است؛ بنابراین، همه اعمالی که از طرف کیمیاگر بر روی طبیعت صورت می گیرد، از جهت شباهت عالم صغیر با عالم کبیر، تأثیری بر نفس وی دارد. شیمی، برعکس، تنها وقتی جنبه تقدم پیدا کرد که موادی که کیمیاگر با آن سروکار داشت رنگ قدسی خود را از دست دادند، و چنان شد که اعمالی که بر روی آن ها انجام می گرفت تنها در خود آن مواد مؤثر می افتاد.» علم و تمدن در اسلام
البته به نظر بنده شیمی همان جسد کیمیا هم نیست بلکه در راه و رسم و هدف کاملا متمایز از کیمیاست.
هم اکنون که پس از مدرنیته است! سالانه چند صد نفر دانشجوی دکترای شیمی فقط در کشور ایران پذیرفته می شوند. ولی در طول 12 قرن اسلام شاید به اندازه انگشتان یک دست جوینده علم شیمی سراغ نداریم! در حالی که علوم فقه و حدیث و اصول همواره بوده. پس چطور می توان این علوم را به فرهنگ حاکم بر اسلام نسبت داد. توجه داشته باشید که شیمی، به جابر بن حیان و ابن سینا و ابوریحان نسبت داده نمی شود بلکه تنها در محمد بن زکریای رازی رگه هایی مشابه شیمی امروزی می توان سراغ گرفت. و جالب آنکه تاریخ حکایت دارد که محمد بن زکریا اصلا مسلمان نبوده و کاملا ضد نبوت و ملحد بوده است. البته استاد شهید مطهری در الحاد او تشکیک کرده و اظهار نظر قطعی راجع به او را مشکل می داند و احتمال می دهد این تهمتی از جانب مخالفان او باشد. در هر صورت حتی اگر هزاران شیمیدان به مفهوم امروزی در جهان اسلام وجود می داشت باز هم دلیل انتساب این علوم به اسلام نبوده بلکه می بایست متون دینی و سیره ائمه دین بررسی گردد. حال چند روایت جهت تشویق به شیمی و یا حتی کیمیاگری وجود دارد؟! تنها دو روایت درباره کیمیاگری دیدم که آنهم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آنقدر مبهم کیمیا را بیان می نماید که حتی خواص هم متوجه نشوند.
حتی محور علمی وجه مادی کیمیاگری طبایع اربعه می باشد که نظام طبیعت در مکتب اهل بیت بر آن اساس است که باز هم ارتباطی به مبنای علوم جدید که برمبنای درک ناقص بشریست ندارد.
همانطور که گفتیم اشکال ما ناظر به جنبه علمی علوم جدید نبود گرچه این علوم، صرفا مادی است و روح الهی ندارد ولی اگر کسی با این علوم (مثلا زیست سلولی یا جانورشناسی و ...) مقصودش کشف پیچیدگی های هستی با دید آیات الهی باشد اشکالی بر آن نیست (توجه داشته باشید که درصد بسیار ضعیفی از علوم جدید اینچنین است و باقی، مطالعه اثرات عالم جهت کارکرد تخریبگرانه است و همه علوم دانشگاه بجز آن درصد ضعیف، همین کارکرد است). ولی اشکال اصلی ما ناظر به دخالت این علوم در نظم عالم و ایجاد عالمی مصنوعی و غیرالهی برگرفته از خیالات و درک ناقص بشر بود که به جای تعامل با جهان و ایجاد تعادل در طبایع چهارگانه، مشغول ساخت جهانی شده مطابق امیال و توهمات بی شمار خود بر اساس نظم ساده لوحانه ریاضیاتش. که بشر را از آیات الهی که انعکاس قدرت و علم و جمال صور غیبی عالم بوده بیگانه نموده است.
همچنین باید آگاه بود که تعریف علم در مدرنیته با تعریف آن در مکتب وحی متفاوت است.
شهید آیت الله مطهری (ره) می گوید:
«در حدود چهار قرن‌ پیش‌، یعنی‌ در قرن‌ شانزدهم‌، تحولی‌ در علم‌ و منطق‌ پیدا شد و دو نفر از فیلسوفان‌ بزرگ‌ جهان‌ که‌ یکی‌ انگلیسی‌ (بیکن‌) و دیگری‌ فرانسوی‌ (دکارت‌) است‌، پیشرو علم‌ جدید خوانده‌ شدند. بالخصوص‌ بیکن‌، نظری‌ در باب‌ علم‌ دارد که‌ این‌ نظر، همه‌ نظریات‌ گذشته‌ را دگرگون‌ کرد. ... قبل‌ از بیکن‌، اکابر بشر اعم‌ از فلاسفه‌ ـ بالخصوص‌ ادیان‌ ـ علم‌ را در خدمت‌ حقیقت‌ گرفته‌ بودند نه‌ در خدمت‌ قدرت‌ و توانایی‌؛ یعنی‌ وقتی‌ انسان‌ را تشویق‌ به‌ فراگیری‌ علم‌ می‌کردند، تکیه‌گاه‌ این‌ تشویق‌ این‌ بود که‌ ای‌ انسان‌، عالم‌ باش‌! آگاه‌ باش‌! که‌ علم‌، تو را به‌ حقیقت‌ می‌رساند، علم‌ وسیله‌ رسیدن‌ انسان‌ به‌ حقیقت‌ است‌، و به‌ همین‌ دلیل‌، علم‌، قداست‌ داشت‌، یعنی‌ حقیقتی‌ مقدس‌ و مافوق‌ منافع‌ انسان‌ و امور مادی‌ بود. بیکن‌ نظر جدیدی‌ ابراز کرد و گفت‌: اینها برای‌ انسان‌ سرگرمی‌ است‌ که‌ دنبال‌ علم‌ برود برای‌ این‌ که‌ می‌خواهد حقیقت‌ را کشف‌ کند، انسان‌ علم‌ را باید در خدمت‌ زندگی‌ قرار دهد، آن‌ علمی‌ خوب‌ است‌ که‌ بیشتر به‌ کار زندگی‌ انسان‌ بخورد، آن‌ علمی‌ خوب‌ است‌ که‌ انسان‌ را بر طبیعت‌ مسلط‌ کند، آن‌ علمی‌ خوب‌ است‌ که‌ به‌ انسان‌ توانایی‌ بدهد. این‌ بود که‌ علم‌، جنبه‌ آسمانی‌ خودش‌ را به‌ جنبه‌ زمینی‌ و مادی‌ داد، یعنی‌ مسیر علم‌ و تحقیق‌ عوض‌ شد و علم‌ در مسیر کشف‌ اسرار و رموز طبیعت‌ افتاد، برای‌ این‌ که‌ انسان‌ بیشتر بر طبیعت‌ مسلط‌ شود و بهتر بتواند زندگی‌ کند و به‌ عبارت‌ دیگر، رفاهش‌ را بهتر و بیشتر فراهم‌ کند. .... علم‌ دیگر آن‌ قداست‌ و والایی‌ و مقام‌ مقدس‌ و طهارت‌ خود را از دست‌ داد. در تحصیلات‌ جدید که‌ ادامه‌ همان‌ روش‌ بیکن‌ است‌، اصلا مسئله‌ تعلیم‌ و تعلّم‌، آن‌ قداست‌ خود را به‌ کلی‌ از دست‌ داده‌ است‌. یک‌ دانشجو وقتی‌ تحصیل‌ می‌کند، تحصیل‌ برای‌ او یک‌ عامل‌ مقدماتی‌ برای‌ زندگی‌ است‌. طبق‌ این‌ روش‌، دیگر فرقی‌ نیست‌ بین‌ این‌ که‌ یک‌ انسان‌ در مدرسه‌ و دانشگاه‌ درس‌ بخواند برای‌ این‌ که‌ فردا دکتر و مهندس‌ شود و یک‌ زندگی‌ خوب‌ فراهم‌ کند و یا این‌ که‌ در بازار، شاگرد یک‌ تاجر و یا یک‌ عطار و بقال‌ بشود. او دنبال‌ پول‌ می‌دود و آن‌ دیگری‌ هم‌ دنبال‌ پول‌ می‌دود. بیکن‌ گفت‌: علم‌ برای‌ قدرت‌ و در خدمت‌ قدرت‌، دانایی‌ برای‌ توانایی‌ نه‌ برای‌ چیز دیگر. این‌ نظریه‌ در ابتدا اثر بد خودش‌ را ظاهر نکرد ولی‌ تدریجاً که‌ بشر از علم‌، فقط‌ توانایی‌ و قدرت‌ می‌خواست‌، به‌ جایی‌ رسید که‌ همه‌ چیز در خدمت‌ قدرت‌ و توانایی‌ قرار گرفت‌. الان‌ چرخ‌ دنیا بر این‌ اساس‌ می‌گردد که‌ علم‌ به‌ طور کلی‌ در خدمت‌ قدرت‌هاست‌. هیچ‌ وقت‌ در دنیا، علم‌ به‌ اندازه‌ امروز، اسیر و در خدمت‌ زورمندان‌ و قدرت‌مندان‌ نبوده‌ است‌ و علمای‌ تراز اول‌ عالم‌، اسیرترین‌ و زندانی‌ترین‌ مردم‌ دنیا هستند. عالم‌ترین‌ فرد، مثلا آقای‌ انیشتن‌ است‌ ولی‌ انیشتن‌ در خدمت‌ کیست‌؟ در خدمت‌ روزولت‌. انیشتن‌ نوکر آقای‌ روزولت‌ است‌ و نمی‌تواند نباشد. راهی‌ که‌ بیکن‌ طی‌ کرد، خواه‌ناخواه‌ به‌ آنچه‌ که‌ ماکیاول‌ گفته‌ است‌، منتهی‌ می‌شود.»  تفکر فلسفی‌ غرب‌ از منظر استاد شهید مرتضی‌ مطهری


برخی آیات و روایات مؤید و مشوق صنعت هستند.

پاسخ: وجود روایات در تشویق به صنایع هرگز مؤید صنعت فعلی نیست و این قیاس مع الفارق است بلکه می بایست آن آیه یا روایت را در آن مورد بخصوص و یا در فضای صدورش بررسی کرد که آیا صنعتی که در خدمت جامعه مسلمین بوده همین صنعت پس از انقلاب صنعتی اروپاست؟!
در وهله نخست همانگونه که بیان کردیم صنعت فعلی موجب تخریب طبیعت است که صورت ظاهری عالم باطن می باشد.
دوم آنکه صنعت فعلی در خدمت بشر نیست بلکه زندگی او را پیچیده و مشکل نموده است و نظام اداری و اجرایی هزارتو و تحصیلات عریض و طویل و مشاغل صعب و ملال آور بوجود آورده است. که در مقابل تعریف شغل در گذشته است که نوعی لذت معنوی به همراه داشت.
سوم آنکه صنایع جدید توجیه عقلانی ندارد زیرا سود و رفاهش برای اقلیت صاحبان آن است. و هرگز تولید انبوه برای همه مردم عملی نیست و لازمه این ساز و کار جدید مصرف کننده و کارگر بودن اکثریت می باشد. و در عمل جوابگوی تمامی آن هم نخواهد بود.
چهارم؛ صنایع ماشینی جدید سبک زندگی را مصنوعی  می کند و در همه عرصه ها (تغذیه، منسوجات و ...) محصولات و فضایی زیانبار عرضه می نماید که این لازمه تولید انبوه و فاصله گرفتن مراکز اقتصادی از محل سکنی است.
پنجم: لازمه تولید انبوه، تشویق به مصرفگرایی و ایجاد نیازهای کاذب و زنجیروار است که اگر این حرص و ولع و روحیه دنیازدگی و مصرفگرایی ایجاد نشود اساسا نیازی به وجود کارخانه ها و صنایع ماشینی نخواهد بود و همان سبک صنعت طبیعی و دستی و سالم قدیمی برای زندگی انسان قانع، کافی و بهتر می بود. زیرا خداوند زمین را ذلول انسان آفریده که همه احتیاجات منطقی او در بستر آن فراهم است و انسان با اندک فعالیتی می تواند حوائجش را برطرف نماید و از این سفره آماده بهره ببرد و همان فعالیت اندک خود نعمتی است تا انسان به بی کاری و افسردگی مبتلا نشود.
قابل ذکر است که وجود این ابزارها و صنایع برخی قواعد فقهی ما را تعطیل نموده (همانند الارض لمن عمّرها) و تا می تواند حرمت ها و قوانینی من درآوردی بر جامعه تحمیل نموده است. (قوانین معاملات و تجارت و قوانین راهنمایی رانندگی و ساخت مسکن و هزاران قوانین بشری و وزارت خانه های حامل  و مجری آن)
همچنین باعث بوجود آمدن دغدغه هایی کاذب برای انسان شده. دغدغه تحصیل، شغل، مسکن. نخست برای خود و سپس برای فرزندان! درحال که در سبک زندگی سالم و بدون ماشین این دغدغه ها بی معنی است.


این افکار باعث عقب افتادن جوامع مسلمان از پیشرفت و توسعه می شود.

پاسخ: با توضیحاتی که در متن داده شد مطرح کردن این اشکال محلی ندارد ولی برای توضیح بیشتر باید گفت فرهنگ مهاجم غرب در ورای ظاهری فریبنده و واژه هایی زیبا پنهان شده و هرگز همانند مغول، بی پرده چنگ و دندان نشان نمی دهد. فرهنگ غربی هیچگاه نمی گوید من وحشی و تخریبگر و درون تهی ام بلکه از واژه هایی فریبنده استفاده و از حقایقی بدل سازی می کند که در فرهنگ اسلامی و شرقی پذیرفته و دارای اصالت و ریشه است. همچون علم و دانش، صنعت و تمدن و اخلاق و حقوق بشر و ...
در واقع پیشرفت و ترقی در این فرهنگ چیزی جز تخریب نیست. تخریب جهان، تخریب آدمیت و تخریب دائم گذشته خود. این تمدن همواره در حال تخریب گذشته خود است و چون مبنایش بر امیال وعلوم مادی است نقطه اتکایی جز خیالات و توهمات سردرگم و هدفی جز ناکجاآباد ندارد.


اگر پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم بلندگو داشت آیا از آن استفاده نمی کرد؟

پاسخ: برای پاسخ به این سوال چند نکته را به عنوان مقدمه می آوریم. اولا بلندگو و وسایل الکترونیک طبعی  شدیدا سرد و خشک و مصنوعی دارند و از ظواهر و خروجی شان وصله ناجور بودن آنها با عالم منسجم خلقت پیداست.
همانطور که بیان شد کسی که علم به جمیع زوایای خلقت نداشته باشد نمی تواند از جانب درک خود اختراع نماید محققان علوم جدید مدتهاست در پی ابزاری هستند که با تبدیل انسان به امواج در ورودی و عمل عکس آن در خروجی دستگاه، طی مسافت های طولانی را در کسری از ثانیه محقق کنند ولی به گفته خودشان چون تعریف جامعی از حقیقت انسان ندارند ساخت این ابزار برایشان ممکن نیست. در ورودی میکروفن اصوات تبدیل به الکتریسیته و یا امواج می شوند و در خروجی بالعکس. ولی آیا ما درک و اشراف کامل به حقیقت اصوات داریم؟

آیا می دانید علت ورود سوسری ها (سوسک های جدید) به خانه ها چیست؟ و چرا در گذشته این موجودات کثیف در محل زندگی نبودند؟
در فهرست مواردی که سودای غیرطبیعی ایجاد می کنند که مسبب سرطان است اصوات سرد بلندگوها نیز وجود دارند که همانند مصالح ساختمانی سرد، سیمان، سطوح صاف و صیقلی کف و دیوارها و نور لامپ که سرد هستند مولد سرطان می باشند و همینطور نگاه کردن به صفحه های مانیتور (تلویزیون، صفحات گوشی همراه و ...).
روایات حکایت کراهت شدید بلند نمودن صدا در مساجد دارد. (رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند هنگامی که پانزده خصلت در میان امتم رایج شود بلا بر آنان نازل می شود ... از جمله بلند نمودن صدا در مساجد - خصال. و یا فرمودند لاترفع فیها الاصوات – وسائل) و هر گونه بلند نمودن صدا در مساجد بجز اذان مکروه می باشد (توضیح المسائل) حال قرآن باشد یا ذکر صلوان یا ادعیه (در کتاب رحمت واسعه از قول آیت الله بهجت آمده که حتی صلوات با صدای بلند در کنار قبور ولی خدا باعث آزار ملائکه است) و این کاملا واضح است زیرا مساجد و اماکن مقدسه محل عبادت و توجه و ذکر است و صدای بلند قرآن و ... باعث مزاحمت در عبادت و قرآن خواندن سایرین می گردد. دوم آنکه در گذشته مساجد را به گونه ای می ساختند که صدای خطیب به آسانی شنیده می شد و حتی در برخی معماری ها مکانی در مسجد برای خطیب بوده که صدای او بطور یکنواخت در تمام مسجد شنیده می شد که نمونه آن در اصفهان موجود است.
اما اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم با بلندگو صحبت می نمودند دیگر اسلامی باقی نمی ماند. شاید پرسشگر گمان نموده که بلندگو همانند تربچه است که می توان یکسال پیش از غدیر آن را در یک قطعه زمین مدینه کشت کرد و چند ماه بعد محصولش را برداشت نمود! بلندگو جزئی از ساز و کار پیچیده و فراگیر مدرنیته است. اگر پیامبر صلی الله علیه وآله از بلنگو استفاده می نمود دیگر صحابه ای نبود که خطبه را گوش دهد یا به جهاد و ترویج اسلام بپردازد. همانگونه که امروزه در نظام آموزشی وقتی برای تعالیم اسلام نماینده. و تمام صحابه می بایست برای ساخت بلندگو و متعلقات آن مشغول احداث دانشگاه ها و پتروشیمی ها و استخراج و فرآوری نفت خام و فلزات و ساخت کارخانه های تولید قطعات و سوخت های فسیلی برای تولید انرژی نیروگاه ها و تولید و ساخت انواع باطری و تولید و تحصیل  رشته های متنوع دانشگاهی، شیمی و متالورژی و پلیمر و برق و الکترونیک و ... می شدند و دیگر فرصتی برای یک زندگی عادی و یاری اسلام باقی نمی ماند! همانگونه که امروزه نمانده ... و باید تمامی صحابه و یا اغلبشان هر صبح راهی کارخانه ها و صنایع و دانشگاه ها و پژوهشکده های دانش بنیان! برای تولید بهتر و ساخت قطعات الکترونیک و طراحی قالب و مواد تجهیزات بلندگو و وسایل مرتبط می شدند تا یکبار در سال استفاده شود. ادعای ما بر این بود که همان سبک گذشته برای زندگی سالم کفایت می نمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ابلاغ در غدیر با همان روش گذشته (احتمالا افراد رساننده در فواصل منظم) و بدون بلندگو نیز توانست سخن خود را برساند و این وسایل جز دردسر و زحمت و ابطال عمر و جوانی برای بشر سودی نداشته و ندارد.
و گفتیم که سبک زندگی بسیط گذشته تطوری دارد که علم آن نزد خلیفه الله است و آنان علومی دارند که از این ابزارهایی که در پشتش علوم مادی و نازل و پیچیده نهفته بی نیازشان می کند. آنان دارنده اسمائی هستند که قادرند صدای خود را به هرکه بخواهند و به همه جهانیان با زبان و لحون خودشان برسانند و این سبک مدرن، صورتی دجالین از آن تمدن با شکوه الهی بوده که توجیه عقلانی ندارد. عاصف بن برخیا گوشه ای از آن علوم را در حکومت سلیمان نبی سلام الله علیهما به ظهور رسانید.


آیا عدم کسب این علوم و فن آوری آن سبب شکست مسلمانان در جهاد نظامی نمی شود؟

پاسخ: به دلیل آنکه در حال حاضر علوم عاصف و نوح و سلیمان نبی سلام الله علیهم نزد ما موجود نیست. بالاجبار می بایست این علوم و تکنولوژی آن را برای مقابله با ابزارهای تخریبگر و تجهیزات جنگی دشمنان بیاموزیم و این نباید مسبب ورود این فن آوری ها به متن زندگی ما گردد. سحر و جادو امری قبیح است ولی خداوند دو فرشته را برای آموزش سحر میان مؤمنان فرستاد تا بوسیله آن دفع شر سحر کنند ولی متاسفانه آنان سحر را وارد زندگی خود کردند و نابجا استفاده نمودند. ما نیز می بایست این علوم را کسب کنیم ولی در عین حال به قبح یادگیری کنترل نشده و به کارگیری آن در زندگی خود آگاه باشیم و صرفا برای مقابله با رفع شر تکنولوژی مخرب دشمن (در هر عرصه ای باشد) این شر را بیاموزیم و بکار ببریم.


یعنی می گویید این قوانین و علوم و فن آوری کشف شده اشتباه اند درحالی که به ما کارآیی می دهند؟

پاسخ: امام باقر سلام الله علیه به سلمة بن کهیل و حکم بن عتیبه فرمود: به شرق بروید یا به غرب، علمی صحیح نمی یابید مگر چیزی که از نزد ما اهل بیت بیرون آید. کافی
این فرمول ها و قوانین در فرآیند آزمون و خطا جواب می دهند و جواب دادن دلیل بر حقانیت آنها نیست. دقت کنید  که کارآمدی غیر از حق و باطل است. در انقلاب مدرنیته چیزی که از علم انتظار داشتند صرفا کارآمدی بود. ممکن است معالجه بیماری یا آزمون تجربه ای جواب دهد ولی حق نباشد مانند برخی درمان ها و یا علوم سحر و ریاضت های غیرشرعی که به نتایج مورد نظر می رسند ولی باطل اند. این فرمول های علوم جدیده هم جواب می دهند ولی بسیار ناقص و جزئی تر از آنند که علم تلقی شوند و اداره نظام جهان آفرینش را به این فرمولها و قوانین نسبت دهیم تمسک به این فرمولهای ناقص چشم پوشی از بسیاری از ظواهر و بواطن عالم را به همراه دارد و به تدریج آثار مخرب استفاده از آنها نمایان می گردد. یادآوری می شود که خود صاحبان این علوم هم در پسامدرن این دروس دانشگاهی را علم تلقی نمی کنند.
مطلب این است که بشر در دامنه محدودی با پارامترهای محدود فرمولی را می نویسد و آن فرمول در آن محدوده پارامتری صحیح می باشد اما هنگامی که دامنه پارامتری در آن سیستم فرضی افزوده می گردد و با آنکه آن فرمول در سیستم قبلی جواب می داده، در سیستم جدید خطا می دهد و می بایست تصحیح شود و فرمول جدیدی ارائه گردد و از آنجا که بشر دائما در جهل نسبت به پارامترهای هستی به سر می برد این فرمولها و محاسبات همواره اشتباه خواهد بود و روز به روز علم بشر تجدید و تصحیح می گردد. با توجه به اینکه اصلا راهی به محدوده های بالاتر از درک جهان نداریم. و نمودار جهش علمی بشر به فلاتی برمی خورد که از آن به بعد در حیطه ادراکی ریاضیات و آزمون های تجربی نیست.
مثلا فرمول نیوتن و قوانین ترمودینامیک در سیستم فرضی خود صحیح اند و جواب می دهند ولی چون چند پارامتر محدود از بی نهایت پارامترهای هستی را لحاظ کرده اند علمی ناقص اند و جهان واقع هرگز آن سیستم ایزوله ای نیست که محاسبه گر آن فرمول ها تصور کرده و اگر به همان علم ناقص خود ببالیم و در جهان تصرف کنیم وبا آن قوانین ماشین ها و خودرو ها و راکتور و سازه های مسکونی و ... بسازیم به ما نتیجه محدود کار خود را می دهند ولی به مقدار نقص علمی ای که پشتوانه ساخت آن بدان مبتلاست جهان را تخریب می کنند.    
سالهای جوانی خود را صرف یادگیری علوم پیچیده نساجی و معماری و ... می کند. آن پارچه بافته می شود مقاومت دارد گسسته نمی شود ... آن سازه معماری فرو نمی افتد ... ولی در آن پارچه رسوب اخلاط سودا را محاسبه نکرده گرمای همصحبتی جمع زنان ریسنده و بافنده در فضای روشن و باز را محاسبه نکرده در آن معماری تفاوت طبع کاهگل و چوب با سیمان و فوم و مواد شیمیایی را نفهمیده (کاهگل علاوه بر اینکه طبعی گرم و عطر مطبوعی دارد در زمستان خانه را گرم و در تابستان خنک نگه می دارد و امکان ساخت طبقات متعدد که در معماری اسلامی مذموم دانسته شده را مشکل می کند) پسماند تخریب، زمان هدر رفت سنین جوانی، مفاسد افزایش سن ازدواج جهت تحصیلات باطل، آمار طلاق (بر اثر عدم تحصیلات الهی و عدم تربیت دینی و فاسد شدن جوان بر اثر فاصله سن بلوغ تا سن استقلال مالی)، کاهش زاد و ولد را محاسبه نکرده. تحرک کودکان، انس با طبیعت و خستگی و خواب به موقع آنان را محاسبه نکرده دیدن آسمان روز و شب  با جلوه هایش را و صد ها موارد دیگر را ... و تنها چیزی که مد نظر داشته سود نظام سرمایه اقلیت سرمایه دار و صاحبان آن علوم و فن آوری بوده است.


قاعده تسخیر رو چه طور در نظر می گیرید؟ بسیاری از تکنولوژی هارو میشه نوعی تسخیر در نظر بگیریم. مثلا ساختن کشتی هم در قرآن به عنوان تسخیر آب گفته شده. خب ساخت هواپیما و رفتن به فضا هم تسخیر آسمانه برای انسان.
پاسخ:
درباره واژه تسخیر:
کتاب العین:
و قد سَخَّرَهَا اللهُ لخلقه‏ تَسْخِیراً، و تَسَخَّرْتُ‏ دابةً لفلان: رکبتها بغیر أجر.
مفردات راغب
التَّسْخِیر: حرکت دادن و رانده قهرى به سوى هدفى معیّن، خداى تعالى گوید:
(وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ‏- 13 جاثیه) و (وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَیْنِ‏- 33/ ابراهیم)
و (وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ- 33/ ابراهیم و (وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ‏- 32/ ابراهیم) مثل آیات: (سَخَّرْناها لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ‏- 36/ حجّ) و (سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا- 13/ زخرف) مسخّر: آماده کننده براى کار و تقدیر کننده.
سُخرِیّ‏: کسى است که قهرا به کارى واداشته مى‏شود و با داشتن اراده رام و تسخیر است.

ادامه از کتاب اسلام و تجدد:
تسخیر طبیعت
از دیگر استدلال‌هایی‌ که‌ از منظر دین‌، در جهت‌ تأیید و مشروعیت‌ بخشی‌ به‌ علوم‌ جدید و به‌ تبع‌ آن‌ تمدن‌ تکنولوژیک‌ غرب‌، مطرح‌ می‌شود، این‌ است‌ که‌ خداوند طبیعت‌ را مسخَّر انسان‌ کرده‌ و از او خواسته‌ است‌ که‌ برای‌ تأمین‌ رفاه‌ و نیازمندی‌های‌ خود، آن‌ را به‌ تصرف‌ و تسلّط‌ در آورد و علوم‌ و تمدن‌ جدید هم‌ در همین‌ راستا عمل‌ می‌کنند.
برای‌ اثبات‌ این‌ نظر، به‌ آیاتی‌ از قرآن‌ چون‌ «سخر لکم‌ ما فی‌ السموات‌ و ما فی‌ الارض‌ جمیعاً» استناد می‌شود. این‌ استدلال‌، مبتنی‌ بر فهمی‌ اشتباه‌ از معنای‌ واژه‌ تسخیر در آیات‌ قرآن‌ است‌ که‌ ظرف‌ یک‌ قرن‌ و نیم‌ اخیر، رایج‌ شده‌ است‌. مطرح‌ کنندگان‌ این‌ استدلال‌، مسخَّر بودن‌ طبیعت‌ را برای‌ انسان‌، به‌ این‌ معنا گرفته‌اند که‌ خداوند، طبیعت‌ را به‌ مثابه‌ ماده‌ خام‌ شکل‌ ناگرفته‌ و بالقوه‌، در اختیار انسان‌ قرار داده‌ است‌ تا او با اتکای‌ به‌ تجربه‌ و آزمایش‌ و انواع‌ فعل‌ و انفعالات‌ و تغییرات‌ مادی‌، آن‌ را به‌ خدمت‌ خود درآورد، و آدمی‌ نیز از آغاز خلقت‌ تاکنون‌ در یک‌ سیر تدریجی‌ همراه‌ با پیشرفت‌ و ترقی‌، به‌ این‌ مهم‌ پرداخته‌ است‌ و اکنون‌ در اوج‌ اقتدار برای‌ تسخیر طبیعت‌ قرار دارد.
...
1.     تسخیر
الف‌: در کتب‌ لغت‌، سَخّرَ را با دو واژه‌ ذَلِّل‌َ و سَهّل‌َ توضیح‌ داده‌اند و این‌ بیانگر آن‌ است‌ که‌ تسخیر، مفهومی‌ فراتر از «در اختیار بودن‌»، «در حیطه‌ قدرت‌ بودن‌» و «ماده‌ خام‌ و بالقوه‌ بودن‌» دارد و علاوه‌ بر اینها، رام‌ بودن‌ (تذلیل‌) و آماده‌ بودن‌ (تسهیل‌) نیز در معنای‌ این‌ واژه‌ نهفته‌ است‌.
ب‌: مسخَّر طبیعت‌، خداوند است‌ نه‌ انسان‌: «هُوَ الِّذی‌ سَخّرَلَکُم‌ْ ما فی‌ الْبَرَّ والبحر...»، آن‌ که‌ طبیعت‌ را رام‌ و فراهم‌ برای‌ استفاده‌ گردانیده‌ است‌، خداوند است‌، و این‌ امر به‌ دلیل‌ حکمت‌ و رحمت‌ عام‌ خداوند ـ جز به‌ مقدار محدود که‌ حدّ آن‌ را توضیح‌ خواهیم‌ دادـ به‌ انسان‌ واگذار نشده‌ است‌. بنابراین‌ نقش‌ انسان‌ در تعامل‌ با طبیعت‌ محدود است‌.
ج‌: نظری‌ به‌ آیات‌ قرآنی‌ در مورد تسخیر طبیعت‌، به‌ روشنی‌ بیانگر این‌ مطلب‌ است‌ که‌ خداوند همه‌ آنچه‌ را که‌ برای‌ یک‌ معاش‌ متعادل‌ و به‌ دور از افراط‌ و تفریط‌، لازم‌ بوده‌، بالفعل‌ فراهم‌ نموده‌ و از همان‌ آغاز خلقت‌، در اختیار آدمیان‌ قرار داده‌ است‌ و تنها بخشی‌ از امور مثل‌: زراعت‌، دامپروری‌، آشپزی‌، تجارت‌، استخراج‌ آب‌ از زیر زمین‌، استخراج‌ معادن‌، به‌ کارگیری‌ گیاهان‌ دارویی‌، ساخت‌ ابزار و وسایل‌ و...، بر عهده‌ انسان‌ گذاشته‌ شده‌ است‌، و البته‌ چنانکه‌ پیش‌تر گفتیم‌، آگاهی‌ها، مهارت‌ها و حد و مرزهای‌ لازم‌ برای‌ انجام‌ این‌ امور از طریق‌ انبیا در اختیار او قرار گرفت‌، و واگذاری‌ این‌ بخش‌ از امور به‌ انسان‌ بدان‌ خاطر بود که‌ بیکاری‌ و بطالت‌ و فراهم‌ بودن‌ همه‌ نیازمندیهای‌ او به‌ نحو کامل‌، موجب‌ فساد و تباهی‌اش‌ می‌شد. امام‌ صادق‌ علیه‌السلام در این‌ باره‌ می‌فرماید:
«ای‌ مفضّل‌، بنگر که‌ چگونه‌ آنچه‌ را که‌ بشر در تهیه‌ آن‌ قدرتی‌ نداشت‌ [مثل‌ آب‌، خاک‌، خوردنی‌، نوشیدنی‌، داروها، حیوانات‌ سواری‌، سوخت‌ و ...] برایش‌ فراهم‌ شده‌ است‌ و البته‌ در هر موردی‌ هم‌ از این‌ امور، برای‌ او زمینه تلاش‌ و حرکت‌ قرار داده‌ شده‌ است‌ چرا که‌ این‌ به‌ مصلحت‌ او بوده‌ است‌. اگر قرار بود همه‌ چیز برای‌ انسان‌ کاملاً فراهم‌ باشد به‌ گونه‌ای‌ که‌ جای‌ هیچ‌گونه‌ کار و فعالیت‌ برای‌ او نباشد، چنان‌ سرمست‌ و هرزه‌ می‌شد که‌ زمین‌ از تحمل‌ او سرباز می‌زد و در نهایت‌ دست‌ به‌ کارهایی‌ می‌زد که‌ منجر به‌ نابودیش‌ می‌شد. ضمناً اگر همه‌ چیز برای‌ مردم‌ فراهم‌ بود، زندگی‌ برای‌ آنها گوارا نمی‌شد و لذتی‌ از آن‌ احساس‌ نمی‌کردند. چنان‌ که‌ اگر کسی‌ چند صباحی‌ نزد عده‌ای‌ مهمان‌ شود و آنان‌ غذا و نوشیدنی‌ و دیگر نیازهایش‌ را تأمین‌ کنند، بعد از چندی‌ از بیکاری‌ آزرده‌ می‌شود و با خودش‌ کلنجار می‌رود تا آن‌ که‌ به‌ کاری‌ مشغول‌ شود. حال‌ اگر انسان‌ در تمام‌ عمر خود، نیازهایش‌ بدون‌ هرگونه‌ کار و تلاش‌ فراهم‌ باشد، چه‌ خواهد شد؟ پس‌ تدبیر شایسته‌ و حکیمانه‌، این‌ بوده‌ که‌ نیازمندی‌های‌ انسان‌، به‌ گونه‌ای‌ برای‌ او فراهم‌ شود که‌ استفاده‌ و بهره‌برداری‌ از آنها همراه‌ با تلاش‌ و فعالیت‌ او باشد، تا از سویی‌ به‌ بطالت‌ و بی‌کاری‌ نیفتد و از دیگر سو، در پی‌ چیزهایی‌ نباشد که‌ قادر به‌ فراهم‌ کردن‌ آنها نیست‌ و یا اگر قادر باشد، خیری‌ برای‌ او در آن‌ نیست‌!» 
 
1.     بستری‌ رام‌ و آماده‌ برای‌ معیشت‌ انسان‌
مروری‌ بر آیات‌ قرآن‌ در مورد تسخیر طبیعت‌، بیانگر آن‌ است‌ که‌ خداوند، طبیعت‌ و زمین‌ را به‌ عنوان‌ بستری‌ آماده‌ برای‌ معاش‌ انسان‌ قرار داده‌ و همه‌ چیز را به‌ استثنای‌ بخشی‌ اندک‌، برای‌ او فراهم‌ کرده‌ است‌، و از همین‌ بابت‌ بارها بر انسان‌ منّت‌ می‌گذارد و نعمت‌های‌ گوناگون‌ خود را یادآور می‌شود:
(آیات فراوانی را در اینجا ذکر کرده ام که علاقه مندان می توانند به متن کتاب اسلام و تجدد مراجعه کنند)
علاوه‌ بر آیات‌ فوق‌الذکر، امام‌ صادق‌ علیه السلام نیز در روایت‌ توحید مفضّل‌، ضمن‌ تشریح‌ ادلّه‌ توحید، به‌ این‌ موضوع‌ تصریح‌ کرده‌ است‌ که‌ خداوند، جهان‌ و طبیعت‌ را به‌ صورتی‌ آماده‌، در اختیار انسان‌ قرار داده‌ و همه‌ نیازمندی‌ها و اسباب‌ معیشت‌ او را فراهم‌ آورده‌ است‌:
«اولین‌ نشانه‌ بر وجود خداوند، فراهم‌ بودن‌ این‌ جهان‌ و نظم‌ و تناسب‌ اجزا و بخش‌های‌ گوناگون‌ آن‌ است‌. هرگاه‌ در جهان‌، اندیشه‌ و تعقل‌نمایی‌، آن‌ را چون‌ سرایی‌ کامل‌ ـ که‌ همه نیازمندی‌های‌ بندگان‌ در آن‌ گرد آمده‌ است‌ ـ می‌یابی‌. آسمان‌ برافراشته‌ چون‌ سقف‌ این‌ سرا؛ زمین‌، فرش‌ آن‌؛ ستارگان‌ انبوه‌، چراغهای‌ آن‌؛ و معادن‌ زیرزمینی‌، ذخیره‌های‌ آن‌ است‌. و [خلاصه‌] همه‌ چیز برای‌ رفع‌ نیاز انسان‌ گردآوری‌ شده‌ است‌ و آدمی‌ به‌ مثابه‌ صاحب‌ این‌ سرا و تحویل‌ گیرنده‌ همه‌ آنچه‌ که‌ در آن‌ است‌، می‌باشد. انواع‌ گیاهان‌ و رستنی‌ها برای‌ نیازهای‌ او فراهم‌، و اقسام‌ جانداران‌ برای‌ تأمین‌ مصالح‌ و منافع‌ او، مهیا شده‌ است‌، و این‌ خود نشانه‌ای‌ روشن‌ بر آن‌ است‌ که‌ جهان‌، آفریده‌ای‌ براساس‌ اندازه‌ و هماهنگی‌ و تناسب‌ است‌ و آفریدگار او یکی‌ است‌.» 
مشاهده‌ کردیم‌ که‌ تسخیر، عموماً به‌ معنای‌ فعلیت‌ داشتن‌ و آماده‌ بودن‌ است‌. تسخیر خورشید و ماه‌ و روز و شب‌ و دریا و چهارپایان‌، هرگز بدین‌ معنی‌ نیست ‌که‌ به‌ عنوان‌ موادی‌ خام‌ و شکل‌ ناگرفته‌ در اختیار انسان‌ قرار داده‌ شده‌اند تا انسان‌ با تجربه‌ و تلاش‌ خود، آنها را به‌ تصرف‌ درآورد، بلکه‌ بدین‌ مفهوم‌ است‌ که‌ این‌ مظاهر از طبیعت‌ برای‌ معیشت‌ انسان‌ ساخته‌ و پرداخته‌ شده‌اند و از فوائد خود، انسان‌ها را به‌ نحو احسن‌ و کامل‌ بهره‌مند می‌سازند و انسان‌ تنها باید با مقداری‌ کوشش‌ و تلاش‌ از نعمت‌های‌ رنگارنگ‌ خداوند بهره‌ ببرد که‌ نحوه‌ این‌ کوشش‌ و تلاش‌ توسط‌ رسولان‌ الهی‌ به‌ او آموخته‌ شده‌ است‌ .
تعابیری‌ چون‌ «و اتیکم‌ من‌ کل‌ ماسألتموه‌ و ان‌ تعدّوا نعمة الله‌ لاتحصوها»، «و اسبغ‌ علیکم‌ نعمه‌ ظاهرة و باطنة»، «قد انزلنا علیکم‌ لباساً یواری‌ سواتکم‌ و ریشا»، «و انزل‌ لکم‌ من‌ الانعام‌ ثمانیة ازواج‌» و «و ذللناها [انعام‌] لهم‌ فمنها رکوبهم‌ و منها تأکلون‌»، به‌ صراحت‌ محقَّق‌ و ممهَّد و بالفعل‌ بودن‌ نعمت‌های‌ الهی‌ را در دل‌ طبیعت‌ اعلام‌ می‌کند و این‌ بر خلاف‌ تلقی‌ رایج‌ است‌ که‌ گمان‌ می‌شود انسان‌ها با اتکّا به‌ تجربه‌ و آزمایش‌ و آگاهی‌های‌ مستقل‌ شخصی‌ در یک‌ سیر ممتد و طولانی‌ تاریخی‌، به‌ مواهب‌ طبیعت‌ دست‌ یافته‌اند.
نتیجه این که با استناد به موضوع تسخیر طبیعت نمی توان مشروعیت هر گونه دستکاری و تغییر در خلقت و طبیعت را نتیجه گرفت.
پایان نقل از کتاب
و اما درباره ساختن کشتی توسط نوح سلام الله علیه، خداوند متعال می فرماید: وَاصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ. و (اکنون) در محضر ما و طبق وحى ما، کشتى بساز. و درباره آنها که ستم کردند با من سخن مگو (و شفاعت مکن،) که (همه) آنها غرق شدنى هستند!» ترجمه آیت الله مکارم
استفاده از جهانی که خداوند آن را مسخر و رام انسان قرار داده می بایست باذن الله و طبق راهنمایی و تشریع فرستادگان خالق جهان انجام شود نه هر گونه که نفس اماره می طلبد و فهم ناقص بشر تشخیص می دهد. کشتی سازی را خداوند متعال به نوح نبی سلام الله علیه تعلیم داد (آن هم نه کشتی ماشینی و اتمی و ...).
ماشینی شدن اقوام را از هم دور نموده حال طبق قاعده، ماشینتر شدن دورتر می کند و چیزی که عامل ایجاد فاصله است هرگز مشکلی که خود عامل آنست را حل نمی کند. در واقع با اتکا به سرعت این وسایل اقوام از هم فاصله می گیرند و هر چه سرعتشان بیشتر و سهلتر شوند فاصله بیشتر می گردد. البته در متن "تمدن بدلی" توضیح داده ام که این سرعت و سهل بودن انتقال، دروغین و بازی با خیال انسان است. زیرا که وقت و هزینه ای که بشر صرف تولید و ساخت ماشین و هواپیما و تامین سوخت و آموزش دانش تولید خود آن وسیله و متعلقاتش و زیر ساخت های نرم و سخت آن می کند به مراتب از خدمتی که با سرعتشان می دهند بیشتر است.
باید توجه داشت که مدرنیته یک مجموعه لاینفک است و ماشینی شدن تاثیرات بسیاری بر طمئنینه و عصمت قلب و ثبات ذهن آدمی دارد که مواردی از آن ظاهر و بسیاری از زوایای آن پوشیده است.
علاوه بر آن به گفته پژوهشگران همین علوم، پرواز هوایی خطرات قابل توجهی برای مسافران دارد.
به دلیل حجم بالای تشعشعات کیهانی در ارتفاع بالا افراد در معرض خطر ابتلا به انواع سرطان از جمله سرطان پوست، پروستات و سرطان مغز قرمز استخوان قرار می گیرند.
  مدرنیته
میزان پرتوگیری ناشی از پرتوها و هسته‌های پرتوزای کیهانی با افزایش ارتفاع از سطح دریا افزایش می‌یابد. پروازهای هوایی که معمولا بالاتر از 10000 متری سطح زمین هستند مسافران و خدمه پرواز را در معرض این پرتو ها که تشعشاتی یون ساز هستند و از ذرات و تشعشات ایکس و گاما تشکیل یافته‌اند قرار می دهد این پرتوها که بسیار شدیدتر و با فرکانسی بالاتر از تصویربرداری با اشعه ایکس هستند سبب نقص های کروموزومی و از بین رفتن تعداد زیادی از سلول های بافتی و مرگ سلول ها می گردند.
پرتوهای کیهانی موجب صدمات ژنتیکی و تخریب آنزیم ها و DNA می شود و در سلول های جنسی به فرزند منتقل می گردد و همچنین در زنان باردار موجب صدمه به جنین می باشد.
اینها معلومات فعلی بشر است و چه بسا بسیاری موارد که بخاطر منافعشان بروز نمی دهند و یا آنچه بعدها معلوم گردد و مواردی که اصولا از دسترس درک بشری خارج است.


اگر همه علوم را می بایست از انبیا بگیریم پس چگونه در جریان دفن هابیل، کلاغی معلم انسان می­شود؟ (مائده آیه 31)


پاسخ: توجه کنید که قابیل، انسانی متشرع و اسوه ما نبود تا از نبی خدا پرسش کند و شریعت بیاموزد. خداوند به واسطه کلاغی دفن میت را به او متذکر شد تا حرمت جسد هابیل حفظ شود.[1] و حتی قابیل تأسف خورد چرا زودتر به فکر خودش نرسید. یعنی چاره رهاییِ جسد از حیوانات، بدیهی بود.
و اما اینکه قاتل گفت: "یا وَیْلَتى‏ أَ عَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ ..." علتش این بوده که دیده درس و راه چاره‏اى که کلاغ به او داد، امر بسیار ساده و پیش پا افتاده‏اى بود، و احساس کرده که خود او مى‏توانسته چنین کارى را که غراب کرد انجام بدهد، اول زمین را بکند و سپس جسد برادر را در آن پنهان کند، چون رابطه بین بحث و موارات، و یا کندن زمین و پنهان کردن چیزى در آن رابطه‏اى روشن بود، لذا بعد از این احساس بوده که تأسف خورده که چطور ذهنش به این حیله منتقل نشده؟[2]
اینگونه تذکرات و الهامات جزئی برای افراد، بسیار اتفاق می­افتد و هرگز انسان را بی­نیاز از تشریع نمی­کند. احکام و آداب دفن میت جزو شریعت و فقه ما ست و مفصل از طریق معصومین علیهم السلام به ما رسیده. یقیناً نظر پرسشگر این نیست که شریعت از طریق کلاغ به ما رسیده! و می­بایست از قابیل تقلید کنیم!
[1]. سپس خداوند زاغى را فرستاد که در زمین، جستجو (و کندوکاو) مى‏کرد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن کند. او گفت: «واى بر من! آیا من نتوانستم مثل این زاغ باشم و جسد برادرم را دفن کنم؟!» و سرانجام (از ترس رسوایى، و بر اثر فشار و جدان، از کار خود) پشیمان شد. سوره مبارکه مائده آیه 31. از امام جعفر صادق علیه السلام: قابیل، هابیل را کشت و او را در دشت رها نمود و نمی­دانست با او چه کند. درندگان خواستند به جسد حمله کنند. پس او را در غلافی بر پشتش حمل کرد تا اینکه جسد بو گرفت و پرندگان آن را دور کردند و درندگان منتظر بودند که چه وقت جسد را می­اندازد تا آن را بخورند. پس خداوند دو کلاغ را فرستاد که با هم جدال می­کردند و یکی دیگری را کشت و بعد از آن با منقار و دوپایش زمین را کند و آن کلاغ را در گودال انداخت و مخفی کرد. قابیل به آن نگاه می­کرد پس برادرش را دفن نمود. بحار الانوار ج11 ص219.
[2]. تفسیر المیزان.